loading...
دانلود رایگان نمونه سوالات آیین نامه راهنمایی و رانندگی+سخت ترین سوالات آیین نامه
سایت آموزشی آیین نامه بازدید : 294 سه شنبه 02 خرداد 1396 نظرات (0)

در این مطلب یکی از کاربران سایت آیین نامه خاطره ای جالب از اتفاقی جالب در امتحان عملی رانندگی را ارسال نموده است که با شما به اشتراک می گذاریم

با اجازه دوستان من هم خاطره خودمرو تعریف میکنم
با هزار مکافات آزمون آیین نامه راهنمایی و رانندگی را قبول شدم.شهر ما محل ثبت نام و امتحانهای تئوری و شهری پایه یک و دو در یک محل بود . حالا من با هزار مکافات گواهی اشتغال به تحصیل جور کردم و صبح خروس خون خودمو رسوندم شهرک ....دیدم یا علی.... صف ارزاق کوپنی زمون جنگ پیش این چیزی نیست
بعدش دیدم اونور یه صف به نصبت کوتاه تر هست . تتدی رفتم اون صف...یکم بعدش که به خودم اومدم دیدم همه ماشالاه سیبیل . شلوار پاچه گشاد و با دمپایی وایسادن دارن منو نگاه میکنن و میخندن که این بچه سوسول چی میگه .... خلاصه با اعتماد به نفس وایسادم تا نوبتم رسید .. یارو سربازه پرسید تست موفینت کو ....گفتم ندارم..گفت برو سریع همین بغل ازمایش بده ...منه جوگیر هم تندی رفتم ازمایشگاه...طرف پرسید برا سوء پیشینه میخوای ..گفتم نه برای گواهینامه . طرف کف کرد ولی هیچی نگفت . دوباره رفتم شهرک سربازه گفت قطعه شناسی که بلدی . گفتم نه من که تعمیرکار نیستم . یارو خیلی رک گفت پس اینجا چه غلطی میکنی .. منو میگی عین این بچه ها راه افتادم گفتم الان میرم با بابام میام..
دیگه همتون فهمیدین من نابغه رفتم صف پایه یکی ها وایسادم
بعدش جالبتره
من که بد جوری دمر مونده بودم دیگه حال و روز گواهینامه نداشتم تا اینکه زد و دانشگاه تهران قبول شدم . بازم جوگیر شدم و انتخاب واحد نکرده فرم اشتغال گرفتم و افتادم به جون اموزشگاه ها. اون زمان هم تازه آموزشگاهها هم میتونستن امتحان بگیرن بعد آموزش و امتحان تئوری نوبت ازمون شهری رسید و من بد شانس رو نفر اول نشوند پشت رل . خوب حرکت کن بینم . منم مثل یه بچه درسخون تمام موارد اولیه رو چک کردم و با اعتماد به نفس عالی شروع کردم به روندن . بده ۲ ، خوب دور ۲فرمون . خوبه حالا دوبله پارک کن . خوبه حالا از پارک بیا بیرون منم با احتیاط اومدم بیرون ( اینم گفته باشم متاسفانه فک من چفت و بست درست حسابی نداره )
خلاصه آروم و با احتیاط و راهنما زدن داشتم خارج میشدم که یهو یه ماکسیما با تموم سرعت گرفت روم . منم به سبک بچه شهرستانیها سرمو از شیشه در اوردم هرچی دهنم میومد بهش گفتم .یارو وایساد که پوستمو بکنه که دید توی یه پیکان منفجر شده ۵ تا سیبیل نشسته . تتدی پرید گازشو گرفت و در رفت . منو بگو که تازه حواسم اومده سرجاش و فهمیدم ۴ جفت چشم متعجب زل زده به من . بعد سرهنگ که معلوم بود ازم ترسیده خیلی محترمانه گفت شما مردودین و ۲ جلسه دیگه باید بیاین آموزش
تا دو ماه روم نمیشد نزدیک اون آموزشگاه بشم تا امتحان بدم ولی بار دوم شکر خدا قبول شدم

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 819
  • کل نظرات : 43
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 52
  • آی پی امروز : 74
  • آی پی دیروز : 69
  • بازدید امروز : 398
  • باردید دیروز : 278
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 398
  • بازدید ماه : 2,515
  • بازدید سال : 26,444
  • بازدید کلی : 4,244,865
  • کدهای اختصاصی